سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























راحیـــــــــل

سه تا دختر بودند در سه دوره مختلف. یکی از آن‌ها اکنون نوجوان است. حساس و پر از ناز و غرور. بابا که خانه می‌آید باید برایش پول فراهم کرده باشد. اگر غذا باب میلش نباشد, لب به غذا نمی‌زند. اگر به او بگویند بالای چشمانت ابروست قهر می‌کند و به اتاقش می‌رود. بزرگترین دغدغه‌اش نداشتن آزادی است!
دومی حدود 25 سال پیش 2 ساله بود که پدرش جبهه می‌رفت. ماه به ماه خانه نمی‌آمد. همان روزها بود که پدرش آسمانی شد. دختر بابا را فقط در عکس‌ها دیده بود. حضور بابا در کنارش را به خاطر نداشت. با حسرت به دست کودکانی که درخیابان دست در دست پدر داشتند نگاه می‌کرد. دلش که برای بابا تنگ می‌شد قایمکی زیر پتو قاب عکس بابا را درآغوش می‌گرفت و آرام اشک می‌ریخت. حتی روز عروسی‌اش هم بابا نبود که سر عقد از او اجازه بگیرد.
دخترسوم، دختر سه ساله قبیله بنی‌هاشم در سال 61 هجری بود. این یکی غصه‌هایش دلش را آتش می‌زدند. این یکی سرِ بریده بابا را دیده بود. دختر نازنین سه ساله که خیمه‌شان را آتش زدند، گوشواره‌هایش را چنان ربودند که گوشش پاره شد. هم زمان بابا و برادران و عمو و پسر عموهایش را از دست داد. همان بچگی طعم اسارت را هم چشید.
این دختر گر چه کوچک بود اما طعم همه غصه‌های عالم را درفاجعه‌ای به نام کربلا چشیده بود. آبی هم نبود که اندکی مرهم جگر آتش زده‌اش باشد.

نوشته شده در پنج شنبه 91/9/16ساعت 12:0 صبح توسط راحیل نظرات ( ) |

ای مردم:

آیامی توانید جان هایتان رافداکنید؟

آیامی توانید جوانیتان رابه پای ارزش هایتان بریزید؟

آیاشماهم چون علی اکبرقادرید به خاطر باورهایتان بجنگید؟ یانگرانید که به سلامتیتان آسیب رسد؟

تاپای جان از عقایدتان دفاع میکنید یا تسلیم خواسته ی قدرت بزرگتر ازشما ولی کوچکتراز پروردگارجهانیان میشوید؟

آیامانند من همان اول راه میترسید؟

چون 72 تن هستید یاچون کوفیان؟ اخم ابن زیادها شمارا ازاهدافتان بازنمی دارد؟

مگرمن وشما چه کم ازعلی اکبر داریم؟مگرهمه اشرف مخلوقات خدانیستیم؟

اشک هایمان نمی ریزد.دلمان نمی سوزد.سنگ شده ایم؟

یانمی دانیم که جهان پرشده از شمرها،یزیدها...

وروزی به خودمی آییم که خیلی دیراست،که سرافکنده ی مولامیشویم.

آیااین ها که دردل داریم واقعا" باور وارزش است یا یا آموخته های بلا استفاده ی سالیان عمرمان؟

زنده نگه داشتن عاشورا گریه برای لب تشنگی آقا نیست به خدا.

قصه ی کربلا درام مناسبتی این همه سال نیست به خدا.

این همه سال محرم وصفر را زنده نگه داشتیم ولی...هنوز اندکی هدف رقم خوردن این حادثه ی بزرگ را نفهمیدیم.


نوشته شده در یکشنبه 91/9/5ساعت 1:38 عصر توسط راحیل نظرات ( ) |

یکی ازبهترین کتاب هایی که خوانده ام کتاب «کیمیای محبت» به نویسندگی آیت الله محمدی ری شهری بود.

این کتاب زندگی نامه شیخ رجبعلی نکوگویان معروف به شیخ خیاط است. او را از عارفان و اهل باطن دانسته‌اند که توانایی شناسایی باطن افراد (در اصطلاح شیعی : چشم برزخی) را داشته است. پس از واقعه مهمی که در جوانی شیخ پیش آمد، کراماتی به وی عنایت شد، پرده ها از جلوی چشمانش افتاد و حالات کشف و شهود معنوی برای وی ممکن شد.

 

این کتاب دستور کار جالبی جهت طی مراحل کمال ورسیدن به خداوند ارائه می دهد که همان «اخلاص» است. مهمترین نکته ای که در سراسر زندگی شیخ مدنظر ایشان بوده اخلاص برای خدا و در نظر گرفتن رضایت خدا درانجام «همه ی امور» است. مطالعه ی این کتاب را به همه ی دوستان توصیه می کنم زیرا این کتاب روش مطمئنی برای خوب بودن و خوب ماندن و بندگی واقعی خدا توصیه می کند. به نظر من روش زندگی شیخ یعنی همان اخلاص و رضایت خدا می تواند سرلوحه ای برای انجام همه کارهایمان باشد. با کتاب کیمیای محبت می توانیم همیشه همیشه راه خوب را از بد تشخیص دهیم و بهترین باشیم اگر که بخواهیم.

 


نوشته شده در شنبه 91/9/4ساعت 12:34 عصر توسط راحیل نظرات ( ) |

خواهرم که درماه محرم چادربه سرمی‌گذاری، آرایش نمی‌کنی، لباس سیاه برتن می‌کنی.
برادرم که ماه محرم عزادار می‌شوی، ریش می‌گذاری، آهنگ گوش نمی‌دهی.
ای کسانی که برای امام حسین(ع) سینه می‌زنید، اشک می‌ریزید، روضه می‌روید و غذای نذر امام‌(ع) را به خاطر تبرک بودنش می‌خورید.

محرم که تمام شد خوبی‌های‌تان را نگه دارید، دوباره بدی‌ها را به درون‌تان راه ندهید.
وقتی ازامام حسین‌(ع) دلیل سفرشان را پرسیدند ایشان فرمودند برای امر به معروف ونهی ازمنکر.
بعد ازماه محرم روسری‌ات که عقب رفت، نمازت که داشت قضا می‌شد، غیبت کسی که به ذهنت رسید، آهنگ حرامی را که خواستی گوش کنی؛ فقط بدان که یک نفر، نه! یک سپاه برای نهی تو از این منکر به شهادت رسیدند. به خاطر بیاور که رقیّه، نه! رقیّه‌ها بی‌پدر شدند.

این‌جا حرمت این خون‌ها و اشک‌ها را پاس‌دار.
دراین ایّام برای رستگاری 11 ماه دیگرمان دعاکنیم.


نوشته شده در پنج شنبه 91/9/2ساعت 9:54 عصر توسط راحیل نظرات ( ) |

به نام خدا سلام.

الان اومدم تووبلاگ جدیدم آینه قرآن فعلا بذارم تابعدا" بیام!


نوشته شده در سه شنبه 91/8/30ساعت 10:11 عصر توسط راحیل نظرات ( ) |


Design By : Pichak